محل تبلیغات شما



حیرانم ، از پس اندیشه ام می روم. کوچه باغ های به اصطلاح تمدن بشری را می پیمایم ولی در این زمانه من که تمدنی نمی بینم! در کجای هستی ایستاده ام. احساس می کنم، زیر پایم، همه! یخهای تردید وجود دارد. هیچ چیز را صد در صد نمی یابم. همه ی کارهایمان با امّا و اگر شروع می شود و پایانش را . ! نمی دانم. دینم را دوست دارم و در حفظ آن برای خودم می کوشم. امّا! در زمانهایی آنچنان براحتی همه چیز را، حتّی بزرگترین معبود، تنها معبودم را فراموش می کنم.
اشتباه ما آدما اینه که فکر می کنیم کسی هستیم. بخاطر همین سطح توقع مان می رود بالا! اگر فکر کنیم هیچی نیستیم آنوقت شاید به جایی برسیم. همه اش می گوییم من! دائم با خودمان می گوییم: ما درست می فهمیم، ما بهتر می اندیشیم، ما بهترین هستیم!». آنوقت فکر می کنیم که همه نفهمند و جامعه دارد به ما ظلم می کند و دیگران جای ما را گرفته اند. در حالیکه اگر درست بنگریم . در ادامه بخوانید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها